مثل همت، برونسی و چمران
مثل صیاد، مرد میدان ایم
مثل سردارهای اول جنگ
پای کار جهاد میمانیم
گرچه خالیست دست ما اما
پر از امیدواری و صبریم
ما در این راه پر فراز و نشیب
ساده از مشکلات میگذریم
کولهبار گروه ما عشق است
هممسیر جهادمان امید
ریشه در خاک روستا داریم
ریشه در بغض و خندهی *خورشید
ریشه در پیرمرد آبادی
-او که دردش به عینه درد من است-
و همین استعارههایی که
بیگمان نام دیگرش وطن است
من و تو باارادهایم و قوی
راه ما، گرچه سخت و جانفرساست
خستگیناپذیر و عاشق باش!
دست یاریگر خدا با ماست
ما سرایندگان خورشید ایم
مینوازیم صبح فردا را
قطعهای از امید میسازیم
آجر آجر تمام دنیا را
مقصد ما یقیناً آنجاییست
که در آن ذرهای سیاهی نیست
استراحت بماند آخر کار
تا رسیدن به قله راهی نیست…
*خورشید، نام دختر پنجسالهی روستا