200 وات (مهدی کمیلی فر)


ولی محمدحسین پوست کلفت تر از این حرفها بود که با نقُّ و نوقّ ما دست از کارش بردارد؛ قبل از همه پتو را از روی من کنار زد و کف پایم را قلقلک داد؛ حرصم را توی همان پا جمع کردم و با لگد فرستادم سمتش؛ اما محمدحسین رفته بود سراغ میثم و لگد من، لبه آهنی تخت را مثل ناقوس نوتردام به صدا درآورد. یک آن از شَست پا تا فرقِ سرم تیر کشید! درد و خشمم را در دو کلمه فریاد زدم و بعضی حروفش را کش دادم: لاامصّصب!

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا
اسکرول به بالا